یکشنبه 88 بهمن 25 , ساعت 11:29 صبح
با فروپاشى دولت سامانى در اواخر قرن 4ق، علل گوناگون زمینهساز آن شدند که حنفیان مشرق، فاصلة مذهبى خود را با همسایگان سنى خود در باختر، کاهش دهند و دربارة برجستهترین اندیشة کلامى مطرح در محافل سنى همسایه، یعنى مذهب اشعری از خود انعطاف نشان دهند. در این دوره، عالمان برجستة حنفى، همچون ابوالعباس قاضى عسکر، در اتخاذ موضعى معتدل نسبت به اندیشة اشعری، کلام او را بسیار نزدیک به کلام ماتریدی یافتهاند و تنها انحرافاتى اندک چون «مسألة تکوین و تکون» را در آثار او شایستة هشدار دیدهاند (نک: ابنعساکر، 139-140). از دیگر عالمان نامى حنفى در سدة 5ق - برخاسته از مشرق و سکنى گزیده در عراق - قاضىالقضات ابوعبدالله دامغانى است که از صدور دستخطى در مخالفت با لعن اشعری ابا نداشته است (نک: همو، 332).
علاوه بر مواضع یاد شده که نشان دهندة چیزی افزون بر دوستى میان پیروان دو مذهب نیست، گاه تأثیرپذیریهایى عمیقتر نیز در جریان این تقریب دیده مىشود. افزون بر شخصیتهایى معدود که در فروع بر مذهب حنفى پایدار ماندند و در اصول، به صراحت خود را اشعری خواندند (مثلاًنک: همو،259؛ ابناثیر،10/93؛ عبدالقادرقرشى، 2/46)، اوج نزدیکى میان حنفى اعتقادان و اشعریان، در این نکته خود مىنماید که محافل حنفى، از سالهای گذار از سدة 3 به 4ق، گرایشى پنهان نشان مىدادند که اندیشة ارجاء را به عنوان مهمترین جدا کنندة مذهب آنان از مذهب اصحاب حدیث و اشاعره، در اعلام مواضع صریح خود حذف نمایند و بر این اندیشة تفرقهانگیز تأکید نورزند. اما این جریان در عمل موجب شد که در برخى اعتقادنامهها، حتى تفکر ضد ارجاء برجای اندیشة ارجاء نشیند. بارزترین نمونه از این دست که مىتوان آن را محصول تقریب میان مکتب اعتقادی حنفى و اشعری به شمار آورد، متن «الفقه الاکبر (3)» است که بر پایة سنت «الفقه الاکبر» نویسى حنفى فراهم آمده، و جابهجا آثار اندیشة اشعری در آن بروز یافته است.
سخن تاج الدین سبکى در سدة 8ق، مبنى بر اینکه اکثر حنفیان در اصول بر مذهب اشعریند (نک: 3/378)، و اینکه موارد اختلاف میان حنفیان و اشاعره محدود در 13 مسأله بوده (نک: همو، 2/261)، در اوضاع زمانى وی دور از واقع نبوده است. همو در راستای تقریب میان اشاعره و حنفیان (شامل ماتریدیه)، کتاب السیف المشهور را در رد شرح عقاید ابومنصور ماتریدی نگاشت (چ صائم یپرم، استانبول، 1989م) و در قصیدهای نونیه به بررسى تطبیقى کلام اشعری و کلام ماتریدی پرداخت (سبکى، 3/379-383: متن قصیده). گفتنى است که در سدة 12ق/18م نیز ابوعذبه حسن بن عبدالمحسن (د بعد از 1172ق/ 1768م) در کتابىباعنوان الروضةالبهیةفیما بینالاشاعرةوالماتریدیة (چ بیروت، 1989م)، به بررسى تطبیقى این دو مذهب پرداخته است (نیز نک: موسى، 280 به بعد).
ب - ستیز با کرامیهو حنابله: مذهباشعریدر طبیعتخود،مذهبى مبتنى بر شیوههای عقلى و روشهای کلامى است و از همین رو، برخورد آن با مذاهب رقیب کلامى، غالباً برخوردی نظری و مناظرهای بوده است، اما به رغم آنکه اشعری افکار خود را برخاسته و منطبق بر آراء اصحاب حدیث مىشمرد، همواره سختترین دشمنان اشاعره در بلاد مرکزی اسلامى، اصحاب حدیث بودند که از این دوره بیشتر با عنوان خاص حنابله شناخته مىشدند. در خراسان، به گونهای مشابه، فرقة کرامیه که همچون اصحاب حدیث از کاربرد شیوههای عقلى و تأویل نصوص پرهیز داشتهاند، دشمنان ردیف نخست اشعریان بودهاند. البته دور نیست اگر مطرح شود که چنین تقابلهایى میان کرامیان بلاد مرکزی، مانند کرامیان شام ومصر، و عالمان اصحاب حدیث در ایران نیز با اشاعره وجود داشته است.
بدیهى است نقش سیاسى کرامیه در خراسان و حنابله در عراق، این ستیزهجوییها را از حالت برخوردهای نظری محض خارج مىساخت و ابعاد خشونتآمیزی بدان مىداد. این خشونتها گاه در حد زدوخوردهای فرقهای در نیشابور و بغداد خلاصه مىشد و گاه در نزاعهای میان وزرا و امرا در دستیابى بر حکومت مورد استفاده قرار مىگرفت. از همین رو، شگفتآور نیست اگر دیده شود که برخوردهای تند صاحبحدیثان و حتى حنابله در ایران - که آنان را بهرهای از قدرت و نفوذ سیاسى در دولتها نبوده است - با اشعریان و همین طور برخورد میان کرامیان و اشعریان در شام (نک: کوثری، 16) به مجادلات نظری و ردیهنویسى محدود بوده است.
با فاصلهای زمانى از روزگار مناظرات علمى ابن فورک اشعری با محمد بن هیصم، متکلم کرامیه (د 409ق/1018م) در خراسان (نک: فخرالدین، 61، 64: متن مناظرات)، در نیمة دوم سدة 5ق، برخوردهایى خشونتآمیز در خراسان به وقوع پیوسته است. به عنوان نمونههایى از این دست، نخست مىتوان به جنگى داخلى در نیشابور در 488ق اشاره کرد که در جریان آن، جناح متحد «شافعیه» (اشاعره) به پیشوایى امام الحرمین جوینى و حنفیه به پیشوایى قاضى ابن صاعد بر ضد کرامیه به پیشوایى محمشاد کشتگان پرشمار و خرابى بسیار را بر هر دو گروه تحمیل کرد (نک: ابن اثیر، 10/ 251؛ برای عواقب این منازعات، نک: عتبى، 394-396).
در همین سده، باید به تألیفى جدلى از ابومنصور بغدادی (د 429ق/ 1038م)، عالم اشعری یا متمایل به این مذهب و مهاجر به خراسان (برای مذهب او، نک: بغدادی، 322) با عنوان فضائح الکرامیة اشاره کرد (نک: سبکى، 4/ 140) که کار او در نیمة دوم همان سده، توسط محمد بن اسحاق زوزنى، از اشعریان خراسان در اثری دربارة فضائح ابن کرام دنبال شده که گویا به سبک مثالبنویسى تدوین شده بوده است (نک: تبصرة العوام، 65 - 69).
در اواخر سدة 6ق، تبلیغ مذهب اشعری از سوی فخرالدین رازی در منطقة هرات که حوزة نفوذ کرامیه به شمار مىآمد، در واقع اعلام جنگى صریح نسبت به کرامیه بود و آنگاه که مناظرات کلامى سودی نبخشید، کرامیان با برافروختن آتش نزاعى در 595ق/1199م امیر غوری را وادار ساختند تا فخرالدین رازی را از آن ناحیه بیرون فرستد (نک: ابن اثیر، 12/ 151-152).
در سدة 5ق، در نواحى گوناگون ایران، به موازات انتشار و نفوذ مذهب اشعری، آواز مخالفت عالمانى از اصحاب حدیث با این تعالیم برخاسته است. در نیمة نخست این سده، باید از ابوعلى حسن بن على اهوازی (د 446ق/1054م) یاد کرد که با تألیف کتابى با عنوان مثالب ابنابى بشر الاشعری، به ستیز با مذهب اشعری برخاسته، و در این ردیة خود، از شیوة نقد کلامى به دور مانده است (برای نسخة خطى، نک: I/603 ؛ GAS, برای نقد تفصیلى، نک: ابنعساکر، 364 به بعد). دیگر عالم اشعریستیز از اصحاب حدیث در نیمة نخست همان سده، ابونصر سجزی (د 444ق)، عالمى ایرانى و مجاور در حرم مکه بود که در دو تألیف خود به تبیین مبانى اعتقادی اصحاب حدیث پرداخته، در الابانة خود به طور غیر مستقیم، و در رسالهاش به اهل زبید مستقیماً به نقد مذهب اشعری، به ویژه دیدگاه اشاعره در باب خلق قرآن پرداخته است (نک: ه د، 6/ 318- 319).
در نیمة دوم سدة 5ق، دو عالم صاحبحدیث، یکى از اصفهان و دیگری از هرات ، از سوی حنابله به عنوان پیشگامان ستیز با «بدعت» (در اصطلاح خویش) شناخته شدهاند (نک: ابنجوزی، المنتظم، 8/315): نخست عبدالرحمان ابن مندة اصفهانى (د 470ق/1077م) است که هواداران خود را سخت به پیروی سنت و دوری از «بدعت» فرامىخواند و با مذهب اشعری به سختى ستیز مىکرد (نک: ذهبى، سیر...، 18/350)، اما تعالیم او از حد وعظ و خطابه تجاوز نمىکرد و در او گرایشى به تألیف متونى اعتقادی در رد اشاعره دیده نمىشد (نک: ه د، 4/700). اما همتای او در هرات، خواجه عبدالله انصاری (د 481ق/1088م) است که افزون بر تألیف آثاری چون الفاروق فى الصفات و کتاب الاربعین فى التوحید، در اثبات مواضع اصحاب حدیث، در تألیف مهمى با عنوان ذم الکلام، مذهب اصحاب حدیث را با روش کلامىغیر قابل جمع دانست و بدین ترتیب، لبة تیز حملات خود را متوجه اشاعره ساخت (برای آثار یاد شده، نک: ذهبى، همان، 18/505، 508 - 509؛ برای نسخة خطى ذم الکلام، نک: I/674 ؛ GAS, برای رواج و شروح آن، نک: حاجى خلیفه، 1/828).
عراق در سالهای میانى سدة 5ق، عرصة رخداد درگیریهایى فرقهای میان حنابله و اشعریان بود. به عنوان نقطهای عطف در این درگیریها، باید از ورود ابونصر قشیری از عالمان اشعری خراسان به بغداد در 469ق یاد کرد که در سایة حمایت مشایخ شافعى نظامیه، چون ابواسحاق شیرازی، به تبلیغ مذهب اشعری پرداخت. گسترش این موج به زیان نفوذ اجتماعى و سیاسى حنبلیان در مرکز خلافت بود و همین تزاحم، فتنهای بزرگ را در شهر بغداد پدید آورد که در منابع تاریخى ثبت شده است (نک: ابناثیر، 10/104- 105؛ سبکى، 4/234- 235).
درگیریهای فرقهای میان حنابله و اشاعره در بغداد، در سدة 6ق نیز ادامه داشت و گهگاه، تبلیغات پرهیجان و گاه تند مبلغان اشعری نزاعى را برپامىکرد؛ در میان این مبلغان مىتوان از کسانى چون ابوالفتوح اسفراینى و ابوالمظفر بروی یاد کرد (نک: ابن جوزی، المنتظم، 10/ 107- 108، 110-111، 239).
ابوالفرج ابن جوزی، به عنوان عالمى از مشاهیر حنابله در سدة 6ق، همچنان بر نفى علم کلام و کفایت ایمان به باور سلف اصرار مىورزید (نک: صید...، 459-460) و این تفکری بود که در سدههای بعد نیز همواره در تعالیم حنابله تکرار مىشد و آنان را در صف مخالفان کلام اشعری قرار مىداد. در واقع به تعبیری مىتوان گفت که در عصر پس از مغول، باصرفنظر از طیف محدود باقىمانده از مذهبحنفى ماتریدیه، تنها رقیب جدی برای کلام اشعری در محافل اهل سنت، مکتب حنابله بوده است. ج - برخورد متکلمان معتزلى و امامى با اشاعره: اگرچه برخورد میان متکلمان معتزلى و امامى با عالمان اشعری را در بلاد گوناگون مىتوان انتظار داشت، ولى طبیعى است که حساسترین برخوردها در عراق و ایران رخ داده باشد که این مذاهب را به نحو فعالى در کنار یکدیگر داشته است.
در سخن از معتزله، باید یادآور شد که نخستین حمله بدانان از جانب اشاعره، پس از آثار شخص ابوالحسن اشعری، در کتاب جدلى التمهید ابوبکر باقلانى (چ قاهره، 1947م) دیده مىشود که بخش مهمى از این اثر را به رد معتزله اختصاص داده است. حدود یک سده پس از او، ابواسحاق اسفراینى (د 418ق)، عالم مشهور اشعری در اثری با عنوان المختصر فى الرد على اهل الاعتزال و القدر (نک: اسفراینى، 193) مواضع معتزله را به نقد گرفته، و ابومنصور بغدادی (د 429ق) نیز با تألیف فضائح المعتزله (نک: سبکى، 5/140) گامى در همین مسیر برداشته است.
در مقابل این موج ردیهنویسى، موجى متقابل در محافل معتزله دیده نمىشود و به عکس مشاهده مىشود که معتزلیان در نوشتههای کلامى خود، به تدریج اشاعره را به عنوان یک گروه مخالف، اما معتبر کلامى به رسمیتشناخته، و گاهبهگاه، بهنقل و مقایسةآراء آنانمبادرت ورزیدهاند (مثلاً نک: قاضى عبدالجبار، شرح...، 440). شوارتس در مقالهای، نقض قاضى عبدالجبار بر نظریة کسب اشعری را بررسى کرده است (ص 263 .(229-
ابنابى الحدید به عنوان یکى از واپسین نویسندگان متعلق به مکتب معتزله، در مقدمة شرح خود بر نهج البلاغه، در شمارش فرق کلامى، در کنار معتزله، امامیه و زیدیه، از اشاعره نیز یاد کرده است (1/ 17). همو در مواضع گوناگون از شرح، به هنگام بحث تطبیقى در مسائل کلامى، رأی اشاعره را نیز به بحث گذارده است (مثلاً نک: 1/ 59؛ برای برخورد معتزله و اشاعره در بغداد، نک: برنشویک، 356 .(345-
علاوه بر مواضع یاد شده که نشان دهندة چیزی افزون بر دوستى میان پیروان دو مذهب نیست، گاه تأثیرپذیریهایى عمیقتر نیز در جریان این تقریب دیده مىشود. افزون بر شخصیتهایى معدود که در فروع بر مذهب حنفى پایدار ماندند و در اصول، به صراحت خود را اشعری خواندند (مثلاًنک: همو،259؛ ابناثیر،10/93؛ عبدالقادرقرشى، 2/46)، اوج نزدیکى میان حنفى اعتقادان و اشعریان، در این نکته خود مىنماید که محافل حنفى، از سالهای گذار از سدة 3 به 4ق، گرایشى پنهان نشان مىدادند که اندیشة ارجاء را به عنوان مهمترین جدا کنندة مذهب آنان از مذهب اصحاب حدیث و اشاعره، در اعلام مواضع صریح خود حذف نمایند و بر این اندیشة تفرقهانگیز تأکید نورزند. اما این جریان در عمل موجب شد که در برخى اعتقادنامهها، حتى تفکر ضد ارجاء برجای اندیشة ارجاء نشیند. بارزترین نمونه از این دست که مىتوان آن را محصول تقریب میان مکتب اعتقادی حنفى و اشعری به شمار آورد، متن «الفقه الاکبر (3)» است که بر پایة سنت «الفقه الاکبر» نویسى حنفى فراهم آمده، و جابهجا آثار اندیشة اشعری در آن بروز یافته است.
سخن تاج الدین سبکى در سدة 8ق، مبنى بر اینکه اکثر حنفیان در اصول بر مذهب اشعریند (نک: 3/378)، و اینکه موارد اختلاف میان حنفیان و اشاعره محدود در 13 مسأله بوده (نک: همو، 2/261)، در اوضاع زمانى وی دور از واقع نبوده است. همو در راستای تقریب میان اشاعره و حنفیان (شامل ماتریدیه)، کتاب السیف المشهور را در رد شرح عقاید ابومنصور ماتریدی نگاشت (چ صائم یپرم، استانبول، 1989م) و در قصیدهای نونیه به بررسى تطبیقى کلام اشعری و کلام ماتریدی پرداخت (سبکى، 3/379-383: متن قصیده). گفتنى است که در سدة 12ق/18م نیز ابوعذبه حسن بن عبدالمحسن (د بعد از 1172ق/ 1768م) در کتابىباعنوان الروضةالبهیةفیما بینالاشاعرةوالماتریدیة (چ بیروت، 1989م)، به بررسى تطبیقى این دو مذهب پرداخته است (نیز نک: موسى، 280 به بعد).
ب - ستیز با کرامیهو حنابله: مذهباشعریدر طبیعتخود،مذهبى مبتنى بر شیوههای عقلى و روشهای کلامى است و از همین رو، برخورد آن با مذاهب رقیب کلامى، غالباً برخوردی نظری و مناظرهای بوده است، اما به رغم آنکه اشعری افکار خود را برخاسته و منطبق بر آراء اصحاب حدیث مىشمرد، همواره سختترین دشمنان اشاعره در بلاد مرکزی اسلامى، اصحاب حدیث بودند که از این دوره بیشتر با عنوان خاص حنابله شناخته مىشدند. در خراسان، به گونهای مشابه، فرقة کرامیه که همچون اصحاب حدیث از کاربرد شیوههای عقلى و تأویل نصوص پرهیز داشتهاند، دشمنان ردیف نخست اشعریان بودهاند. البته دور نیست اگر مطرح شود که چنین تقابلهایى میان کرامیان بلاد مرکزی، مانند کرامیان شام ومصر، و عالمان اصحاب حدیث در ایران نیز با اشاعره وجود داشته است.
بدیهى است نقش سیاسى کرامیه در خراسان و حنابله در عراق، این ستیزهجوییها را از حالت برخوردهای نظری محض خارج مىساخت و ابعاد خشونتآمیزی بدان مىداد. این خشونتها گاه در حد زدوخوردهای فرقهای در نیشابور و بغداد خلاصه مىشد و گاه در نزاعهای میان وزرا و امرا در دستیابى بر حکومت مورد استفاده قرار مىگرفت. از همین رو، شگفتآور نیست اگر دیده شود که برخوردهای تند صاحبحدیثان و حتى حنابله در ایران - که آنان را بهرهای از قدرت و نفوذ سیاسى در دولتها نبوده است - با اشعریان و همین طور برخورد میان کرامیان و اشعریان در شام (نک: کوثری، 16) به مجادلات نظری و ردیهنویسى محدود بوده است.
با فاصلهای زمانى از روزگار مناظرات علمى ابن فورک اشعری با محمد بن هیصم، متکلم کرامیه (د 409ق/1018م) در خراسان (نک: فخرالدین، 61، 64: متن مناظرات)، در نیمة دوم سدة 5ق، برخوردهایى خشونتآمیز در خراسان به وقوع پیوسته است. به عنوان نمونههایى از این دست، نخست مىتوان به جنگى داخلى در نیشابور در 488ق اشاره کرد که در جریان آن، جناح متحد «شافعیه» (اشاعره) به پیشوایى امام الحرمین جوینى و حنفیه به پیشوایى قاضى ابن صاعد بر ضد کرامیه به پیشوایى محمشاد کشتگان پرشمار و خرابى بسیار را بر هر دو گروه تحمیل کرد (نک: ابن اثیر، 10/ 251؛ برای عواقب این منازعات، نک: عتبى، 394-396).
در همین سده، باید به تألیفى جدلى از ابومنصور بغدادی (د 429ق/ 1038م)، عالم اشعری یا متمایل به این مذهب و مهاجر به خراسان (برای مذهب او، نک: بغدادی، 322) با عنوان فضائح الکرامیة اشاره کرد (نک: سبکى، 4/ 140) که کار او در نیمة دوم همان سده، توسط محمد بن اسحاق زوزنى، از اشعریان خراسان در اثری دربارة فضائح ابن کرام دنبال شده که گویا به سبک مثالبنویسى تدوین شده بوده است (نک: تبصرة العوام، 65 - 69).
در اواخر سدة 6ق، تبلیغ مذهب اشعری از سوی فخرالدین رازی در منطقة هرات که حوزة نفوذ کرامیه به شمار مىآمد، در واقع اعلام جنگى صریح نسبت به کرامیه بود و آنگاه که مناظرات کلامى سودی نبخشید، کرامیان با برافروختن آتش نزاعى در 595ق/1199م امیر غوری را وادار ساختند تا فخرالدین رازی را از آن ناحیه بیرون فرستد (نک: ابن اثیر، 12/ 151-152).
در سدة 5ق، در نواحى گوناگون ایران، به موازات انتشار و نفوذ مذهب اشعری، آواز مخالفت عالمانى از اصحاب حدیث با این تعالیم برخاسته است. در نیمة نخست این سده، باید از ابوعلى حسن بن على اهوازی (د 446ق/1054م) یاد کرد که با تألیف کتابى با عنوان مثالب ابنابى بشر الاشعری، به ستیز با مذهب اشعری برخاسته، و در این ردیة خود، از شیوة نقد کلامى به دور مانده است (برای نسخة خطى، نک: I/603 ؛ GAS, برای نقد تفصیلى، نک: ابنعساکر، 364 به بعد). دیگر عالم اشعریستیز از اصحاب حدیث در نیمة نخست همان سده، ابونصر سجزی (د 444ق)، عالمى ایرانى و مجاور در حرم مکه بود که در دو تألیف خود به تبیین مبانى اعتقادی اصحاب حدیث پرداخته، در الابانة خود به طور غیر مستقیم، و در رسالهاش به اهل زبید مستقیماً به نقد مذهب اشعری، به ویژه دیدگاه اشاعره در باب خلق قرآن پرداخته است (نک: ه د، 6/ 318- 319).
در نیمة دوم سدة 5ق، دو عالم صاحبحدیث، یکى از اصفهان و دیگری از هرات ، از سوی حنابله به عنوان پیشگامان ستیز با «بدعت» (در اصطلاح خویش) شناخته شدهاند (نک: ابنجوزی، المنتظم، 8/315): نخست عبدالرحمان ابن مندة اصفهانى (د 470ق/1077م) است که هواداران خود را سخت به پیروی سنت و دوری از «بدعت» فرامىخواند و با مذهب اشعری به سختى ستیز مىکرد (نک: ذهبى، سیر...، 18/350)، اما تعالیم او از حد وعظ و خطابه تجاوز نمىکرد و در او گرایشى به تألیف متونى اعتقادی در رد اشاعره دیده نمىشد (نک: ه د، 4/700). اما همتای او در هرات، خواجه عبدالله انصاری (د 481ق/1088م) است که افزون بر تألیف آثاری چون الفاروق فى الصفات و کتاب الاربعین فى التوحید، در اثبات مواضع اصحاب حدیث، در تألیف مهمى با عنوان ذم الکلام، مذهب اصحاب حدیث را با روش کلامىغیر قابل جمع دانست و بدین ترتیب، لبة تیز حملات خود را متوجه اشاعره ساخت (برای آثار یاد شده، نک: ذهبى، همان، 18/505، 508 - 509؛ برای نسخة خطى ذم الکلام، نک: I/674 ؛ GAS, برای رواج و شروح آن، نک: حاجى خلیفه، 1/828).
عراق در سالهای میانى سدة 5ق، عرصة رخداد درگیریهایى فرقهای میان حنابله و اشعریان بود. به عنوان نقطهای عطف در این درگیریها، باید از ورود ابونصر قشیری از عالمان اشعری خراسان به بغداد در 469ق یاد کرد که در سایة حمایت مشایخ شافعى نظامیه، چون ابواسحاق شیرازی، به تبلیغ مذهب اشعری پرداخت. گسترش این موج به زیان نفوذ اجتماعى و سیاسى حنبلیان در مرکز خلافت بود و همین تزاحم، فتنهای بزرگ را در شهر بغداد پدید آورد که در منابع تاریخى ثبت شده است (نک: ابناثیر، 10/104- 105؛ سبکى، 4/234- 235).
درگیریهای فرقهای میان حنابله و اشاعره در بغداد، در سدة 6ق نیز ادامه داشت و گهگاه، تبلیغات پرهیجان و گاه تند مبلغان اشعری نزاعى را برپامىکرد؛ در میان این مبلغان مىتوان از کسانى چون ابوالفتوح اسفراینى و ابوالمظفر بروی یاد کرد (نک: ابن جوزی، المنتظم، 10/ 107- 108، 110-111، 239).
ابوالفرج ابن جوزی، به عنوان عالمى از مشاهیر حنابله در سدة 6ق، همچنان بر نفى علم کلام و کفایت ایمان به باور سلف اصرار مىورزید (نک: صید...، 459-460) و این تفکری بود که در سدههای بعد نیز همواره در تعالیم حنابله تکرار مىشد و آنان را در صف مخالفان کلام اشعری قرار مىداد. در واقع به تعبیری مىتوان گفت که در عصر پس از مغول، باصرفنظر از طیف محدود باقىمانده از مذهبحنفى ماتریدیه، تنها رقیب جدی برای کلام اشعری در محافل اهل سنت، مکتب حنابله بوده است. ج - برخورد متکلمان معتزلى و امامى با اشاعره: اگرچه برخورد میان متکلمان معتزلى و امامى با عالمان اشعری را در بلاد گوناگون مىتوان انتظار داشت، ولى طبیعى است که حساسترین برخوردها در عراق و ایران رخ داده باشد که این مذاهب را به نحو فعالى در کنار یکدیگر داشته است.
در سخن از معتزله، باید یادآور شد که نخستین حمله بدانان از جانب اشاعره، پس از آثار شخص ابوالحسن اشعری، در کتاب جدلى التمهید ابوبکر باقلانى (چ قاهره، 1947م) دیده مىشود که بخش مهمى از این اثر را به رد معتزله اختصاص داده است. حدود یک سده پس از او، ابواسحاق اسفراینى (د 418ق)، عالم مشهور اشعری در اثری با عنوان المختصر فى الرد على اهل الاعتزال و القدر (نک: اسفراینى، 193) مواضع معتزله را به نقد گرفته، و ابومنصور بغدادی (د 429ق) نیز با تألیف فضائح المعتزله (نک: سبکى، 5/140) گامى در همین مسیر برداشته است.
در مقابل این موج ردیهنویسى، موجى متقابل در محافل معتزله دیده نمىشود و به عکس مشاهده مىشود که معتزلیان در نوشتههای کلامى خود، به تدریج اشاعره را به عنوان یک گروه مخالف، اما معتبر کلامى به رسمیتشناخته، و گاهبهگاه، بهنقل و مقایسةآراء آنانمبادرت ورزیدهاند (مثلاً نک: قاضى عبدالجبار، شرح...، 440). شوارتس در مقالهای، نقض قاضى عبدالجبار بر نظریة کسب اشعری را بررسى کرده است (ص 263 .(229-
ابنابى الحدید به عنوان یکى از واپسین نویسندگان متعلق به مکتب معتزله، در مقدمة شرح خود بر نهج البلاغه، در شمارش فرق کلامى، در کنار معتزله، امامیه و زیدیه، از اشاعره نیز یاد کرده است (1/ 17). همو در مواضع گوناگون از شرح، به هنگام بحث تطبیقى در مسائل کلامى، رأی اشاعره را نیز به بحث گذارده است (مثلاً نک: 1/ 59؛ برای برخورد معتزله و اشاعره در بغداد، نک: برنشویک، 356 .(345-
نوشته شده توسط دانشجویان تاریخ تمدن | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به بهانه تقویم تاریخ 7 : «قیام توابین»
ربیع الثانی جمادی الاول
نوروز
منابع و مآخذ سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 2
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 1
اشاعره 12
اشاعره 11
اشاعره 10
اشاعره 9
اشاعره 8
اشاعره 7
اشاعره 6
اشاعره 5
اشاعره 4
[همه عناوین(42)][عناوین آرشیوشده]
ربیع الثانی جمادی الاول
نوروز
منابع و مآخذ سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 2
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 1
اشاعره 12
اشاعره 11
اشاعره 10
اشاعره 9
اشاعره 8
اشاعره 7
اشاعره 6
اشاعره 5
اشاعره 4
[همه عناوین(42)][عناوین آرشیوشده]